در دنیای پویای پژوهش‌های علمی، معیارهای مجلات به ابزارهای ضروری تبدیل شده‌اند که برای ارزیابی، مقایسه و درک جایگاه نشریات علمی در میان دریای وسیع دانش تولید شده، به کار می‌روند. این معیارها، که از محاسبات ساده‌ای مانند شمارش استنادات تا الگوریتم‌های پیچیده‌تر شبکه‌های استنادی گسترده هستند، نقشی محوری در شکل‌دهی به چشم‌انداز علمی ایفا می‌کنند. از دانشمندانی که به دنبال انتشار یافته‌های خود هستند تا کتابداران دانشگاهی که به دنبال بهینه‌سازی مجموعه مجلات خود می‌باشند و نهادهای تامین مالی که در پی ارزیابی بازده سرمایه‌گذاری‌های تحقیقاتی خود هستند، معیارهای مجلات اطلاعات ارزشمندی را در اختیار ذینفعان مختلف قرار می‌دهند. با این حال، تفسیر و استفاده صحیح از این معیارها مستلزم درک عمیق از ماهیت، محاسبات، محدودیت‌ها و زمینه کاربردی آن‌ها است. در غیر این صورت، تکیه بیش از حد یا تفسیر نادرست این شاخص‌ها می‌تواند منجر به تصمیمات غیربهینه، ارزیابی‌های مغرضانه و در نهایت، آسیب به پیشرفت دانش شود.

درک اهمیت معیارهای مجلات مستلزم شناخت جایگاه مرکزی مجلات علمی در اکوسیستم دانش است. مجلات به عنوان مخازن دانش معتبر عمل می‌کنند، جایی که یافته‌های پژوهشی پس از طی فرآیند طاقت‌فرسای بررسی همتایان (peer review) منتشر می‌شوند. این فرآیند دقیق، که توسط متخصصان حوزه مربوطه انجام می‌پذیرد، تضمین می‌کند که مقالات منتشر شده از نظر روش‌شناسی دقیق، از نظر علمی معتبر و از نظر دانش بشری، دارای ارزش افزوده باشند. مجلات، با گرد هم آوردن بهترین پژوهش‌ها در حوزه‌های تخصصی، به عنوان مبنایی برای پیشرفت علمی عمل می‌کنند و به پژوهشگران امکان می‌دهند تا از آخرین دستاوردها آگاه شوند، یافته‌های خود را بر پایه آن‌ها بنا کنند و مرزهای دانش را به پیش برانند. در این میان، معیارهای مجلات به عنوان عدسی‌هایی عمل می‌کنند که از طریق آن‌ها می‌توان به کیفیت، نفوذ و جایگاه نسبی یک مجله در میان همتایانش نگریست. این معیارها، با ارائه داده‌های کمی درباره جنبه‌های مختلف عملکرد یک مجله، به ذینفعان امکان می‌دهند تا تصمیمات آگاهانه‌تری در زمینه انتخاب مجله برای انتشار یا مطالعه، ارزیابی عملکرد پژوهشی، و تخصیص منابع اتخاذ کنند.

دسته بندی گسترده‌ای از معیارهای مجلات وجود دارد که هر کدام جنبه متفاوتی از عملکرد یک مجله را روشن می‌سازند. این معیارها را می‌توان به طور کلی به دو دسته اصلی تقسیم کرد: معیارهای مبتنی بر استناد (citation-based metrics) و معیارهای نوظهور یا آلت‌متریک (altmetrics). معیارهای مبتنی بر استناد، که ریشه‌های تاریخی عمیق‌تری دارند، بر اساس تحلیل الگوهای استناد به مقالات منتشر شده در یک مجله محاسبه می‌شوند. در مقابل، آلت‌متریک‌ها تلاش می‌کنند تا ابعاد گسترده‌تری از تأثیر یک مجله و مقالات آن را فراتر از استنادات علمی سنتی، از جمله تعاملات آنلاین، ذکر در رسانه‌های اجتماعی و بازتاب در سیاست‌گذاری‌ها، ثبت و ارزیابی نمایند.

در میان معیارهای مبتنی بر استناد، “ضریب تأثیر” یا “ایمپکت فکتور” (Impact Factor - IF) به عنوان شناخته‌شده‌ترین و پرکاربردترین معیار، جایگاه برجسته‌ای دارد. ایمپکت فکتور، که توسط موسسه اطلاعات علمی (Institute for Scientific Information - ISI) که اکنون بخشی از شرکت کلاریویت آنالیتیکس (Clarivate Analytics) است، ابداع شده و سالانه در گزارش‌های استنادی مجلات (Journal Citation Reports - JCR) منتشر می‌شود، میانگین تعداد استنادات دریافتی مقالات منتشر شده در یک مجله در طول دو سال قبل را محاسبه می‌کند. به عبارت دیگر، ایمپکت فکتور یک مجله در سال Y برابر است با تعداد استنادات به مقالات منتشر شده در آن مجله در سال‌های Y-1 و Y-2، تقسیم بر تعداد کل مقالات قابل استناد (معمولاً مقالات پژوهشی و مقالات مروری) منتشر شده در همان دو سال. ایمپکت فکتور به عنوان یک شاخص از “تأثیر” یا “نفوذ” یک مجله در نظر گرفته می‌شود، به طوری که مجلات با ایمپکت فکتور بالاتر، عموماً به عنوان مجلات “معتبرتر” و “مهم‌تر” تلقی می‌گردند.

با وجود شهرت گسترده، ایمپکت فکتور با انتقاداتی نیز مواجه شده است. یکی از مهم‌ترین انتقادات، وابستگی آن به حوزه موضوعی است. الگوهای استناد در حوزه‌های مختلف علمی به طور قابل توجهی متفاوت است. به عنوان مثال، در حوزه‌هایی مانند زیست‌شناسی مولکولی و پزشکی که سرعت انتشار و استناد بسیار بالاست، ایمپکت فکتورها به طور معمول بسیار بالاتر از حوزه‌هایی مانند ریاضیات و علوم انسانی است. بنابراین، مقایسه ایمپکت فکتور مجلات در حوزه‌های مختلف، گمراه‌کننده است. علاوه بر این، دوره زمانی دو ساله برای محاسبه ایمپکت فکتور نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. در برخی حوزه‌ها، تأثیر واقعی یک مقاله ممکن است سال‌ها پس از انتشار آن آشکار شود و استنادها به تدریج افزایش یابند. بنابراین، ایمپکت فکتور ممکن است تصویر کاملی از تأثیر بلندمدت یک مجله ارائه ندهد. همچنین، ایمپکت فکتور مستعد دستکاری است. مجلات می‌توانند با انتشار تعداد زیادی مقالات مروری (که به طور معمول بیشتر مورد استناد قرار می‌گیرند) یا با تشویق نویسندگان به استناد به مقالات خود در همان مجله (خوداستنادی)، ایمپکت فکتور خود را به طور مصنوعی افزایش دهند.

شاخص دیگری که به عنوان مکمل ایمپکت فکتور مطرح می‌شود، “شاخص فوری” یا “ایمدییسی ایندکس” (Immediacy Index) است. این شاخص، سرعت استناد به مقالات منتشر شده در یک مجله در همان سال انتشار را اندازه‌گیری می‌کند. شاخص فوری به عنوان نسبت تعداد استنادات به مقالات منتشر شده در یک مجله در سال مشخص، تقسیم بر تعداد کل مقالات منتشر شده در همان سال محاسبه می‌شود. شاخص فوری، تصویری از سرعت انتشار دانش و بحث‌های علمی در یک حوزه خاص را ارائه می‌دهد. مجلاتی که دارای شاخص فوری بالاتری هستند، معمولاً در حوزه‌هایی فعال هستند که یافته‌های جدید به سرعت مورد توجه قرار می‌گیرند و به آن‌ها استناد می‌شود. با این حال، شاخص فوری نیز مانند ایمپکت فکتور، تحت تأثیر حوزه موضوعی قرار دارد و در حوزه‌هایی که سرعت انتشار دانش پایین‌تر است، ممکن است شاخص فوری پایین‌تری نیز مشاهده شود. علاوه بر این، شاخص فوری به دلیل دوره زمانی کوتاه (یک ساله) بسیار فرار است و می‌تواند تحت تأثیر رویدادهای خاص یا انتشار مقالات بسیار پر استناد در یک سال خاص، به شدت نوسان داشته باشد.

در راستای تلاش برای رفع برخی از محدودیت‌های ایمپکت فکتور، معیارهای دیگری نیز توسعه یافته‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به “نمره ایگن‌فکتور” (Eigenfactor Score) و “نمره نفوذ مقاله” (Article Influence Score) اشاره کرد. نمره ایگن‌فکتور، که بر اساس الگوریتم PageRank گوگل توسعه یافته است، تلاش می‌کند تا “پرستیژ” یا “اهمیت” مجلات را بر اساس شبکه استنادی در نظر بگیرد. در محاسبه نمره ایگن‌فکتور، نه تنها تعداد استنادها، بلکه منبع استنادها نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. استنادهای دریافتی از مجلات معتبرتر، وزن بیشتری نسبت به استنادهای دریافتی از مجلات کم‌اعتبارتر دارند. علاوه بر این، نمره ایگن‌فکتور، خوداستنادی مجلات را در محاسبات خود حذف می‌کند. نمره نفوذ مقاله، از نمره ایگن‌فکتور مشتق شده و میانگین نفوذ هر مقاله در یک مجله را اندازه‌گیری می‌کند. به عبارت دیگر، نمره نفوذ مقاله، نمره ایگن‌فکتور یک مجله را بر تعداد مقالات قابل استناد منتشر شده در آن مجله در طول پنج سال قبل، تقسیم می‌کند. نمره ایگن‌فکتور و نمره نفوذ مقاله، هر دو، دوره زمانی طولانی‌تری (پنج ساله) را در نظر می‌گیرند و به نظر می‌رسد تصویر جامع‌تری از تأثیر مجلات نسبت به ایمپکت فکتور ارائه می‌دهند. با این حال، این معیارها نیز مبتنی بر پایگاه داده Web of Science هستند و ممکن است پوشش کاملی از تمامی مجلات علمی نداشته باشند.

معیار دیگری که برای ارزیابی مجلات به کار می‌رود، “رتبه‌بندی مجله SCImago” (SCImago Journal Rank - SJR) است. SJR، که توسط گروه SCImago توسعه یافته و بر اساس پایگاه داده Scopus محاسبه می‌شود، نیز مانند نمره ایگن‌فکتور، از الگوریتم PageRank برای ارزیابی پرستیژ مجلات استفاده می‌کند. SJR نیز وزن بیشتری به استنادهای دریافتی از مجلات معتبرتر می‌دهد و خوداستنادی مجلات را در محاسبات خود حذف می‌کند. یکی از ویژگی‌های مهم SJR، نرمال‌سازی آن بر اساس حوزه موضوعی است. SJR تلاش می‌کند تا تفاوت‌های موجود در الگوهای استناد در حوزه‌های مختلف را در نظر بگیرد و امکان مقایسه منصفانه‌تری بین مجلات در حوزه‌های مختلف را فراهم سازد. SJR به عنوان یک معیار “حوزه-نرمال شده” (field-normalized) در نظر گرفته می‌شود، به این معنی که ارزش‌های آن در حوزه‌های مختلف قابل مقایسه نسبی هستند. با این حال، SJR نیز مبتنی بر پایگاه داده Scopus است و ممکن است پوشش کاملی از تمامی مجلات علمی، به ویژه مجلات موجود در حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی، نداشته باشد.

“شاخص نرمال شده منبع برای تأثیر هر مقاله” (Source Normalized Impact per Paper - SNIP) نیز یکی دیگر از معیارهای حوزه-نرمال شده است که توسط مرکز مطالعات علم و فناوری (Centre for Science and Technology Studies - CWTS) دانشگاه لیدن توسعه یافته و بر اساس پایگاه داده Scopus محاسبه می‌شود. SNIP تلاش می‌کند تا تفاوت‌های موجود در الگوهای استناد در حوزه‌های مختلف را با در نظر گرفتن “زمینه استنادی” (citation context) مقالات، جبران کند. SNIP بر اساس این ایده است که تأثیر یک استناد، بسته به میانگین تعداد استنادهای دریافتی مقالات در حوزه مربوطه، متفاوت است. به عنوان مثال، استناد در حوزه‌ای که تعداد استنادات کم است، ارزش بیشتری نسبت به استناد در حوزه‌ای که تعداد استنادات زیاد است، دارد. SNIP، میانگین تعداد استنادهای دریافتی مقالات یک مجله را بر “پتانسیل استناد” در حوزه مربوطه، تقسیم می‌کند. پتانسیل استناد، میانگین تعداد استنادهای دریافتی مقالات در حوزه موضوعی مشابه در پایگاه داده Scopus است. SNIP به عنوان یک معیار قوی برای مقایسه مجلات در حوزه‌های مختلف در نظر گرفته می‌شود، زیرا تفاوت‌های موجود در الگوهای استناد را به طور مؤثری جبران می‌کند. با این حال، SNIP نیز مبتنی بر پایگاه داده Scopus است و ممکن است پوشش کاملی از تمامی مجلات علمی نداشته باشد.

“شاخص h مجله” (Journal h-index) نیز یکی دیگر از معیارهای مبتنی بر استناد است که برای ارزیابی مجلات به کار می‌رود. شاخص h، که در ابتدا برای ارزیابی عملکرد پژوهشگران ابداع شده بود، برای مجلات نیز قابل محاسبه است. شاخص h یک مجله برابر است با h، اگر h مقاله از مقالات منتشر شده در آن مجله حداقل h بار مورد استناد قرار گرفته باشند. به عنوان مثال، اگر یک مجله دارای شاخص h برابر با 50 باشد، به این معنی است که حداقل 50 مقاله از مقالات منتشر شده در آن مجله، هر کدام حداقل 50 بار مورد استناد قرار گرفته‌اند. شاخص h، هم کمیت و هم کیفیت مقالات یک مجله را به طور همزمان در نظر می‌گیرد. مجلات با شاخص h بالا، هم تعداد زیادی مقاله پر استناد منتشر کرده‌اند و هم عمق تأثیر مقالات آن‌ها بالا بوده است. شاخص h نسبت به معیارهای میانگین مانند ایمپکت فکتور، کمتر تحت تأثیر مقالات بسیار پر استناد قرار می‌گیرد و به عنوان یک معیار قوی‌تر و پایدارتر برای ارزیابی عملکرد مجلات در نظر گرفته می‌شود. با این حال، شاخص h نیز مانند سایر معیارهای مبتنی بر استناد، تحت تأثیر حوزه موضوعی و دوره زمانی قرار دارد. مقایسه شاخص h مجلات در حوزه‌های مختلف و بدون در نظر گرفتن طول عمر مجلات، ممکن است گمراه‌کننده باشد.

در چشم‌انداز رو به تحول پژوهش‌های علمی، معیارهای مجلات نیز به طور مداوم در حال تکامل هستند. ظهور دسترسی آزاد (open access) به مقالات علمی، تغییرات قابل توجهی در نحوه انتشار و دسترسی به دانش ایجاد کرده است و بر معیارهای مجلات نیز تأثیرگذار بوده است. مجلات دسترسی آزاد، به طور معمول به طور گسترده‌تری در دسترس هستند و می‌توانند به مخاطبان بیشتری دست یابند. این امر می‌تواند منجر به افزایش تعداد استنادها و تعاملات آنلاین با مقالات دسترسی آزاد شود. با این حال، تأثیر دسترسی آزاد بر معیارهای مجلات، موضوعی پیچیده و در حال بررسی است و هنوز به طور کامل درک نشده است.

همچنین، توجه روزافزون به “تأثیرات گسترده‌تر” (broader impacts) پژوهش‌های علمی، فراتر از جامعه علمی، منجر به توسعه معیارهای جدیدی شده است که تلاش می‌کنند تا ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تأثیر پژوهش‌ها را نیز اندازه‌گیری نمایند. آلت‌متریک‌ها در این راستا، نقش مهمی ایفا می‌کنند و به عنوان ابزاری برای ثبت و ارزیابی تأثیرات غیرآکادمیک پژوهش‌ها، مورد توجه قرار گرفته‌اند. انتظار می‌رود که در آینده، معیارهای مجلات به سمت رویکردهای جامع‌تر و چندبعدی‌تر حرکت کنند و نه تنها تأثیر علمی، بلکه تأثیرات اجتماعی و کاربردی پژوهش‌ها را نیز در نظر بگیرند. مهم‌ترین نکته در استفاده از معیارهای مجلات، درک ماهیت ابزاری آن‌ها است. معیارها، صرفاً ابزارهایی هستند که به ما کمک می‌کنند تا اطلاعات بیشتری درباره عملکرد مجلات به دست آوریم و تصمیمات آگاهانه‌تری اتخاذ کنیم. آن‌ها نباید به عنوان اهداف غایی در نظر گرفته شوند. هدف نهایی در پژوهش‌های علمی، تولید دانش با کیفیت بالا و پیشبرد مرزهای دانش بشری است. معیارهای مجلات، تنها زمانی ارزشمند هستند که در خدمت این هدف قرار گیرند و به ارتقای کیفیت و تأثیر پژوهش‌های علمی کمک نمایند. استفاده مسئولانه، آگاهانه و انتقادی از معیارهای مجلات، در کنار ارزیابی کیفی و داوری تخصصی، می‌تواند به بهبود نظام پژوهش‌های علمی و تسهیل پیشرفت دانش بشری، کمک شایانی نماید.

به حداکثر رساندن دسترسی به مقالات علمی از طریق تبلیغ موثر، دیگر یک انتخاب ثانویه یا یک اقدام صرفاً تشریفاتی نیست، بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر در منظومه پیچیده و رقابتی ارتباطات علمی معاصر به شمار می‌رود. تبلیغ موثر، به مثابه پلی استراتژیک، شکاف میان تولید دانش در قالب مقالات علمی و مصرف آن توسط محققان، متخصصان، سیاست‌گذاران و عموم جامعه را پر می‌کند. بدون این پل ارتباطی، ارزشمندترین دستاوردهای علمی نیز ممکن است در بایگانی‌های دیجیتال مجلات به فراموشی سپرده شوند و از تأثیرگذاری حداکثری باز بمانند.

تبلیغ موثر مقالات علمی، فراتر از صرفاً اطلاع‌رسانی درباره انتشار یک مقاله جدید است. این فرایند جامع، شامل مجموعه‌ای از اقدامات برنامه‌ریزی‌شده و هدفمند است که به منظور افزایش آگاهی، بهبود قابلیت کشف و در نهایت، افزایش دسترسی و تأثیرگذاری مقالات علمی طراحی شده‌اند. این اقدامات می‌توانند طیف گسترده‌ای از فعالیت‌ها را در بر بگیرند، از بهینه‌سازی فراداده‌های مقاله برای موتورهای جستجو و پایگاه‌های داده تخصصی گرفته تا استفاده استراتژیک از رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های علمی، و از برقراری ارتباط فعال با رسانه‌های عمومی و متخصصان روابط عمومی دانشگاهی تا مشارکت در کنفرانس‌ها و سمینارها و ارائه یافته‌های پژوهشی به مخاطبان مختلف.

اهمیت تبلیغ موثر مقالات علمی در دنیای امروز به دلایل متعددی روزافزون شده است. نخست، حجم عظیم مقالات علمی منتشر شده در هر سال، رقابت برای جلب توجه مخاطبان را به شدت افزایش داده است. در این دریای پرتلاطم اطلاعات، مقالاتی که به طور فعال تبلیغ نمی‌شوند، به راحتی ممکن است در انبوه اطلاعات گم شوند و از دید مخاطبان هدف پنهان بمانند. دوم، دسترسی آزاد به مقالات علمی، اگرچه یک دستاورد ارزشمند در راستای دموکراتیزه کردن دانش است، اما به تنهایی کافی نیست. حتی مقالات دسترسی آزاد نیز برای آنکه به طور گسترده خوانده شوند و مورد استناد قرار گیرند، نیازمند تبلیغ و معرفی فعال هستند. صرفاً قرار دادن یک مقاله در دسترس عموم، به معنای تضمین دیده شدن و خوانده شدن آن نیست. سوم، تأثیرگذاری علمی و اجتماعی مقالات، به طور مستقیم با میزان دسترسی به آن‌ها مرتبط است. مقالاتی که به طور گسترده خوانده می‌شوند و مورد استناد قرار می‌گیرند، احتمال بیشتری برای تأثیرگذاری بر پیشرفت دانش، سیاست‌گذاری‌ها و نوآوری‌ها دارند. در مقابل، مقالاتی که به مخاطبان هدف خود نمی‌رسند، از پتانسیل تأثیرگذاری کامل خود باز می‌مانند و تلاش‌های پژوهشگران و سرمایه‌گذاری‌های انجام‌شده در پژوهش، به طور کامل به بار نمی‌نشیند.

به منظور درک عمیق‌تر مفهوم تبلیغ موثر مقالات علمی، لازم است ابعاد مختلف این فرایند را به دقت بررسی کنیم. این بررسی شامل شناسایی مخاطبان هدف مقالات علمی، انتخاب کانال‌های تبلیغاتی مناسب، طراحی پیام‌های تبلیغاتی اثربخش، و ارزیابی نتایج تبلیغات انجام‌شده است. هر یک از این ابعاد، نقش کلیدی در موفقیت کلی فرایند تبلیغ ایفا می‌کنند و نیازمند توجه دقیق و برنامه‌ریزی مدبرانه هستند.

مخاطبان هدف مقالات علمی، بسته به نوع مقاله و حوزه پژوهشی مربوطه، می‌توانند بسیار متنوع باشند. در هسته اصلی این مخاطبان، محققان و پژوهشگران هم‌حوزه و حوزه‌های مرتبط قرار دارند که به دنبال جدیدترین یافته‌های علمی برای پیشبرد پژوهش‌های خود هستند. علاوه بر این، متخصصان و دست‌اندرکاران حوزه‌های کاربردی مرتبط با موضوع مقاله نیز می‌توانند از مخاطبان مهم مقالات علمی باشند. برای مثال، یک مقاله در حوزه علوم پزشکی ممکن است برای پزشکان، پرستاران و سایر کادر درمان، یک مقاله در حوزه مهندسی محیط زیست ممکن است برای مهندسان، مدیران و سیاست‌گذاران محیط زیست، و یک مقاله در حوزه علوم اجتماعی ممکن است برای جامعه‌شناسان، مددکاران اجتماعی و فعالان مدنی جذاب باشد. همچنین، سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران در سطوح مختلف، به‌ویژه در حوزه‌های مرتبط با موضوع مقاله، نیز از مخاطبان بالقوه مقالات علمی به شمار می‌روند. یافته‌های پژوهشی معتبر و قابل استناد می‌توانند مبنای ارزشمندی برای سیاست‌گذاری‌های مبتنی بر شواهد فراهم کنند و به بهبود تصمیمات و اقدامات در سطوح مختلف جامعه کمک کنند. در نهایت، عموم جامعه نیز می‌توانند در مواردی مخاطب مقالات علمی باشند، به‌ویژه در حوزه‌هایی که به طور مستقیم با زندگی روزمره و دغدغه‌های عمومی مرتبط هستند، مانند سلامت عمومی، محیط زیست، آموزش و پرورش، و مسائل اجتماعی. در این موارد، ارائه یافته‌های پژوهشی به زبان ساده و قابل فهم برای عموم جامعه، می‌تواند نقش مهمی در افزایش آگاهی عمومی و مشارکت شهروندان در مسائل علمی و اجتماعی ایفا کند.

پس از شناسایی دقیق مخاطبان هدف، گام بعدی انتخاب کانال‌های تبلیغاتی مناسب برای دستیابی به این مخاطبان است. خوشبختانه، در عصر دیجیتال، طیف گسترده‌ای از کانال‌های تبلیغاتی در دسترس پژوهشگران و دانشگاه‌ها قرار دارد که هر یک مزایا و معایب خاص خود را دارند و برای دستیابی به گروه‌های مختلف مخاطبان مناسب‌تر هستند.

کانال‌های تبلیغاتی سنتی، مانند شرکت در کنفرانس‌ها و سمینارها، ارائه مقالات در مجلات معتبر، و انتشار اخبار و اطلاعیه‌ها از طریق روابط عمومی دانشگاه، همچنان از اهمیت برخوردارند و می‌توانند نقش موثری در اطلاع‌رسانی درباره مقالات علمی ایفا کنند. شرکت در کنفرانس‌ها و سمینارها، فرصت ارزشمندی برای ارائه یافته‌های پژوهشی به صورت شفاهی و پوستر، برقراری ارتباط مستقیم با محققان هم‌حوزه، و دریافت بازخورد از متخصصان فراهم می‌کند. ارائه مقالات در مجلات معتبر، علاوه بر اعتبار بخشیدن به پژوهش، به دیده شدن مقاله توسط خوانندگان مجله و نمایه شدن آن در پایگاه‌های داده تخصصی کمک می‌کند. انتشار اخبار و اطلاعیه‌ها از طریق روابط عمومی دانشگاه، می‌تواند دامنه اطلاع‌رسانی را گسترده‌تر کرده و توجه رسانه‌های عمومی و سایر گروه‌های مخاطب را به مقاله جلب کند.

در کنار کانال‌های سنتی، کانال‌های تبلیغاتی دیجیتال، به دلیل گستردگی دسترسی، سرعت انتشار و امکان هدف‌گیری دقیق مخاطبان، اهمیت روزافزونی یافته‌اند. استفاده از وب‌سایت‌های دانشگاهی و شخصی، شبکه‌های اجتماعی علمی (مانند ResearchGate، Academia.edu و Mendeley)، شبکه‌های اجتماعی عمومی (مانند Twitter، LinkedIn و Facebook)، وبلاگ‌های علمی، پادکست‌ها و ویدئوهای علمی، و همچنین ایمیل مارکتینگ، همگی می‌توانند به عنوان ابزارهای قدرتمند تبلیغاتی برای مقالات علمی مورد استفاده قرار گیرند. ایجاد یک صفحه شخصی یا گروه پژوهشی در شبکه‌های اجتماعی علمی، به محققان امکان می‌دهد تا به طور مستقیم با سایر محققان هم‌حوزه ارتباط برقرار کنند، مقالات خود را به اشتراک بگذارند، و در بحث‌های علمی مشارکت کنند. استفاده از شبکه‌های اجتماعی عمومی، به ویژه Twitter و LinkedIn، می‌تواند به گسترش دامنه اطلاع‌رسانی به فراتر از جامعه علمی صرف و دستیابی به مخاطبان گسترده‌تر، از جمله متخصصان، سیاست‌گذاران و عموم جامعه کمک کند. انتشار نسخه‌های خلاصه‌شده و قابل فهم از مقالات علمی در وبلاگ‌های علمی و رسانه‌های اجتماعی، می‌تواند به جذب مخاطبان غیرمتخصص و افزایش آگاهی عمومی درباره یافته‌های پژوهشی کمک کند. تولید پادکست‌ها و ویدئوهای علمی، فرمت‌های جذاب و قابل دسترس‌تری برای ارائه اطلاعات علمی به مخاطبان مختلف فراهم می‌کند. ایمیل مارکتینگ، ابزار موثری برای اطلاع‌رسانی هدفمند درباره مقالات علمی به گروه‌های خاص مخاطبان، مانند اعضای انجمن‌های علمی یا مشترکان خبرنامه مجلات تخصصی، به شمار می‌رود.

پس از انتخاب کانال‌های تبلیغاتی مناسب، طراحی پیام‌های تبلیغاتی اثربخش، گام حیاتی بعدی است. پیام‌های تبلیغاتی باید به گونه‌ای طراحی شوند که توجه مخاطبان را جلب کنند، اطلاعات کلیدی درباره مقاله را به طور خلاصه و جذاب ارائه دهند، و مخاطبان را به مطالعه کامل مقاله ترغیب کنند. برای دستیابی به این اهداف، پیام‌های تبلیغاتی باید ویژگی‌های خاصی داشته باشند.

پیام‌های تبلیغاتی باید مختصر و جذاب باشند. در دنیای پر از اطلاعات امروز، توجه مخاطبان بسیار ارزشمند است و پیام‌های طولانی و پیچیده به راحتی نادیده گرفته می‌شوند. پیام‌های تبلیغاتی باید به سرعت و به وضوح ارزش و اهمیت مقاله را برای مخاطب مشخص کنند. استفاده از عناوین جذاب و کلمات کلیدی مرتبط، ارائه خلاصه‌ای کوتاه و گیرا از یافته‌های اصلی مقاله، و تأکید بر نوآوری و اهمیت پژوهش، همگی می‌توانند به جذب توجه مخاطبان کمک کنند.

پیام‌های تبلیغاتی باید متناسب با کانال تبلیغاتی و مخاطبان هدف باشند. پیام تبلیغاتی که برای یک شبکه اجتماعی علمی مناسب است، ممکن است برای یک کنفرانس علمی یا یک خبرنامه عمومی مناسب نباشد. زبان، لحن و سطح جزئیات پیام باید با ویژگی‌های کانال و انتظارات مخاطبان همخوانی داشته باشد. برای مثال، پیام‌های تبلیغاتی در شبکه‌های اجتماعی علمی ممکن است تخصصی‌تر و با جزئیات بیشتر باشند، در حالی که پیام‌های تبلیغاتی برای عموم جامعه باید ساده‌تر، قابل فهم‌تر و با تأکید بر جنبه‌های کاربردی و اجتماعی پژوهش باشند.

پیام‌های تبلیغاتی باید حاوی اطلاعات کلیدی درباره مقاله باشند. این اطلاعات می‌تواند شامل عنوان مقاله، نام نویسندگان، نام مجله، تاریخ انتشار، لینک دسترسی به مقاله، و خلاصه‌ای از یافته‌های اصلی مقاله باشد. همچنین، برجسته کردن نوآوری‌ها، روش‌شناسی منحصر به فرد، یا نتایج غیرمنتظره پژوهش، می‌تواند به جذابیت پیام تبلیغاتی بیفزاید.

پیام‌های تبلیغاتی باید دعوت به اقدام داشته باشند. هدف نهایی تبلیغ، ترغیب مخاطبان به مطالعه کامل مقاله است. بنابراین، پیام‌های تبلیغاتی باید به طور واضح و مستقیم از مخاطبان دعوت کنند تا برای دسترسی به مقاله کامل، روی لینک مربوطه کلیک کنند، به وب‌سایت مجله مراجعه کنند، یا با نویسندگان مقاله تماس بگیرند.

آخرین گام در فرایند تبلیغ موثر مقالات علمی، ارزیابی نتایج تبلیغات انجام‌شده است. ارزیابی به پژوهشگران و دانشگاه‌ها کمک می‌کند تا اثربخشی استراتژی‌های تبلیغاتی خود را بسنجند، نقاط قوت و ضعف رویکردهای مختلف را شناسایی کنند، و تبلیغات آتی خود را بهینه‌سازی کنند.

معیارهای مختلفی برای ارزیابی اثربخشی تبلیغات مقالات علمی وجود دارد. معیارهای سنتی، مانند تعداد استنادها، دانلودها و بازدیدهای مقاله، همچنان از اهمیت برخوردارند و نشان‌دهنده میزان دسترسی و تأثیرگذاری مقاله در جامعه علمی هستند. با این حال، در عصر دیجیتال، معیارهای جدیدی نیز پدید آمده‌اند که می‌توانند اطلاعات ارزشمندی درباره دامنه و نوع تأثیرگذاری مقالات علمی ارائه دهند. این معیارها، که به عنوان «سنجه‌های جایگزین» (Altmetrics) شناخته می‌شوند، شامل تعداد دفعات اشتراک‌گذاری مقاله در رسانه‌های اجتماعی، تعداد دفعات ذکر مقاله در وبلاگ‌ها و خبرهای آنلاین، تعداد دفعات ذخیره مقاله در سرویس‌های مدیریت رفرنس آنلاین، و تعداد دفعات اشاره به مقاله در اسناد سیاستی و گزارش‌های دولتی هستند. سنجه‌های جایگزین، تصویری جامع‌تر و به‌روزتر از تأثیرگذاری مقالات علمی ارائه می‌دهند و می‌توانند به ویژه برای ارزیابی تأثیرات غیرآکادمیک و اجتماعی پژوهش مفید باشند.

ابزارهای مختلفی برای جمع‌آوری و تحلیل داده‌های مربوط به معیارهای ارزیابی تبلیغات مقالات علمی در دسترس هستند. پایگاه‌های داده مجلات علمی، مانند Web of Science و Scopus، اطلاعاتی درباره تعداد استنادها، دانلودها و بازدیدهای مقالات ارائه می‌دهند. پلتفرم‌های سنجه‌های جایگزین، مانند Altmetric.com و Plum Analytics، داده‌های مربوط به اشتراک‌گذاری‌های اجتماعی، ذکرها در رسانه‌های آنلاین و سایر سنجه‌های جایگزین را جمع‌آوری و تجمیع می‌کنند. شبکه‌های اجتماعی علمی و عمومی، ابزارهای تحلیلی داخلی برای ردیابی میزان تعامل کاربران با پست‌ها و لینک‌های به اشتراک گذاشته شده ارائه می‌دهند. وب‌سایت‌های دانشگاهی و شخصی، با استفاده از ابزارهای تحلیل وب‌سایت، می‌توانند ترافیک ورودی به صفحات مقالات و منابع مرتبط را ردیابی کنند.

با استفاده از این معیارها و ابزارها، پژوهشگران و دانشگاه‌ها می‌توانند به طور منظم اثربخشی تبلیغات مقالات علمی خود را ارزیابی کنند، نقاط قوت و ضعف استراتژی‌های تبلیغاتی خود را شناسایی کنند، و در راستای بهبود مستمر فرایند تبلیغ و به حداکثر رساندن دسترسی و تأثیرگذاری مقالات علمی خود گام بردارند.

در پایان، لازم به تأکید است که تبلیغ موثر مقالات علمی، یک فرایند مداوم و پویا است که نیازمند برنامه‌ریزی دقیق، اجرای هوشمندانه، و ارزیابی مستمر است. با توجه به حجم روزافزون مقالات علمی منتشر شده و رقابت فزاینده برای جلب توجه مخاطبان، تبلیغ فعال و هدفمند مقالات علمی، بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است. پژوهشگرانی که به طور جدی به دنبال تأثیرگذاری پژوهش‌های خود در دنیای علم و جامعه هستند، باید تبلیغ موثر مقالات علمی را به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از فرایند پژوهش خود در نظر بگیرند و منابع و زمان کافی را به این امر اختصاص دهند. دانشگاه‌ها و مؤسسات پژوهشی نیز نقش مهمی در حمایت از پژوهشگران در زمینه تبلیغ مقالات علمی بر عهده دارند. ارائه آموزش‌ها و کارگاه‌های تخصصی در زمینه ارتباطات علمی، فراهم کردن ابزارها و پلتفرم‌های تبلیغاتی مناسب، و تشویق و تقدیر از تلاش‌های پژوهشگران در زمینه تبلیغ مقالات علمی، همگی می‌توانند به ارتقای سطح دسترسی و تأثیرگذاری پژوهش‌های علمی و در نهایت، به پیشرفت دانش و توسعه جامعه کمک کنند. در عصری که دانش، موتور محرکه پیشرفت و توسعه به شمار می‌رود، به حداکثر رساندن دسترسی به دانش از طریق تبلیغ موثر مقالات علمی، سرمایه‌گذاری ارزشمندی برای آینده است.

فرایند داوری همتا (Peer review) به عنوان سنگ بنای اعتبار و پیشرفت دانش قد علم کرده است. این فرایند، که در آن آثار پژوهشی محققان توسط متخصصان هم رتبه مورد بررسی موشکافانه قرار می گیرد، نه تنها به پالایش و ارتقای کیفیت مقالات علمی کمک می کند، بلکه به عنوان یک دروازه بان حیاتی برای انتشار یافته های پژوهشی در مجلات و کنفرانس های معتبر عمل می نماید. برای یک محقق، دریافت نظرات داوران، نقطه عطفی در مسیر انتشار اثر محسوب می شود. این نظرات، که گاه با تحسین و گاه با انتقاد همراه هستند، فرصتی بی بدیل برای بازنگری، اصلاح و تقویت پژوهش فراهم می آورند. هنر پاسخگویی به این نظرات، فراتر از صرفاً پذیرش یا رد پیشنهادات، مهارتی ظریف و چند وجهی است که نیازمند درک عمیق از هدف داوری، شناخت انواع بازخوردها، اتخاذ رویکردی استراتژیک و به کارگیری ادبیات آکادمیک متناسب است.

درک هدف داوری همتا، نخستین گام در مسیر پاسخگویی اثربخش به نظرات داوران است. داوری همتا، نه صرفاً یک مانع بر سر راه انتشار مقاله، بلکه یک فرایند سازنده و همکارانه است که هدف غایی آن بهبود کیفیت پژوهش و ارتقای سطح دانش علمی است. داوران، به عنوان متخصصان داوطلب در حوزه مربوطه، زمان و دانش خود را صرف بررسی دقیق مقاله شما می کنند تا اطمینان حاصل شود که اثر از نظر علمی دقیق، روش شناختی معتبر، و از نظر نگارش واضح و رسا است. آنها به دنبال شناسایی نقاط قوت و ضعف مقاله، ارائه پیشنهادات برای بهبود، و در نهایت، کمک به نویسنده برای ارائه بهترین نسخه ممکن از پژوهش خود هستند. پذیرش این دیدگاه، ذهنیت محقق را از حالت تدافعی به حالت پذیرا و سازنده تغییر می دهد و زمینه را برای تعامل موثر با نظرات داوران فراهم می سازد.

دریافت نظرات داوران، به ندرت بدون برانگیختن واکنش های احساسی در محقق همراه است. این واکنش ها می توانند از سرخوردگی و ناامیدی ناشی از انتقادات تند تا احساس غرور و رضایت از تحسین ها متغیر باشند. با این حال، مدیریت این احساسات و اتخاذ رویکردی حرفه ای و عینی، برای پاسخگویی موثر به نظرات داوران ضروری است. به جای واکنش احساسی و فوری به نظرات، توصیه می شود محققان ابتدا زمانی را به آرامش و بررسی دقیق بازخوردها اختصاص دهند. خواندن مجدد نظرات با ذهنی آرام تر و بازتر، به درک بهتر منظور داور و تشخیص نقاط قوت و ضعف واقعی استدلال های او کمک می کند. به یاد داشته باشید که نظرات داوران، هرچند ممکن است گاه تند یا ناخوشایند به نظر برسند، اما هدف شخصی ندارند و صرفاً به ارتقای کیفیت پژوهش شما معطوف هستند.

پس از عبور از مرحله واکنش های احساسی اولیه، نوبت به تحلیل عمیق و دقیق نظرات داوران می رسد. این مرحله، قلب فرایند پاسخگویی را تشکیل می دهد و نیازمند رویکردی سیستماتیک و موشکافانه است. در این مرحله، محقق باید هر یک از نظرات داوران را به دقت مطالعه کرده و تلاش کند تا منظور اصلی آنها را درک کند. برخی از نظرات ممکن است کلی و مبهم باشند، در حالی که برخی دیگر بسیار جزئی و مشخص هستند. برای تحلیل موثر نظرات، توصیه می شود آنها را به دسته های مختلف تقسیم کنید. این دسته بندی می تواند بر اساس نوع بازخورد (مثلاً انتقاد روش شناختی، پیشنهاد برای بهبود نگارش، سوال در مورد تفسیر نتایج) یا بر اساس اهمیت بازخورد (مثلاً نظرات اصلی که نیازمند اصلاحات اساسی هستند، نظرات جزئی که صرفاً به پالایش مقاله کمک می کنند) انجام شود.

در فرایند تحلیل نظرات، توجه به نوع زبان و لحن داور نیز حائز اهمیت است. برخی از داوران ممکن است لحنی بسیار رسمی و انتقادی داشته باشند، در حالی که برخی دیگر لحنی دوستانه تر و حمایتی تر اتخاذ می کنند. درک این تفاوت های لحنی می تواند به تفسیر دقیق تر نظرات و پاسخگویی مناسب تر کمک کند. به عنوان مثال، اگر داور لحنی انتقادی داشته باشد، این لزوماً به معنای رد کامل مقاله نیست، بلکه ممکن است نشان دهنده حساسیت بالای او به دقت و کیفیت پژوهش باشد. در مقابل، لحن دوستانه تر داور می تواند نشان دهنده رضایت کلی از مقاله و تمایل به کمک به نویسنده برای بهبود آن باشد.

پس از تحلیل دقیق نظرات داوران، نوبت به تدوین یک برنامه جامع و استراتژیک برای پاسخگویی می رسد. این برنامه باید شامل تصمیم گیری در مورد پذیرش یا رد هر یک از نظرات، تعیین تغییرات لازم در مقاله، و تهیه یک نامه پاسخ تفصیلی برای داوران باشد. در تدوین این برنامه، محقق باید به دقت در نظر بگیرد که کدام نظرات داوران منطقی و مستدل هستند و با بهبود کیفیت پژوهش همسو می باشند. پذیرش نظراتی که به ارتقای مقاله کمک می کنند، نشانه بلوغ علمی و تعهد به بهبود مستمر است. با این حال، این بدان معنا نیست که محقق باید تمام نظرات داوران را بدون چون و چرا بپذیرد. در مواردی که محقق با نظر داور مخالف است یا معتقد است که پیشنهاد او به بهبود مقاله کمکی نمی کند، حق دارد که با استدلال منطقی و علمی، نظر خود را مطرح کند و از تصمیم خود دفاع نماید.

نامه پاسخ به داوران، فراتر از یک مکاتبه‌ی اداری صرف، در حقیقت نمایانگر دقت، احترام و جدیت محقق در مواجهه با فرایند داوری است. رسمیت و حرفه‌ای بودن نامه، نه تنها در قالب و ساختار آن، بلکه در لحن و زبان به کار رفته نیز باید مشهود باشد. استفاده از سربرگ رسمی دانشگاه یا موسسه، درج تاریخ، و مشخص کردن دقیق مقاله و شماره‌ی ارسالی، از جمله مواردی است که به رسمیت بخشیدن به نامه کمک می‌کند. لحن نامه باید همواره مؤدبانه و توام با احترام باشد، حتی در مواردی که محقق با نظرات داور مخالف است. به یاد داشته باشید که داوران، متخصصانی هستند که زمان و دانش خود را صرف بررسی اثر شما کرده‌اند، و قدردانی از این تلاش، یک اصل اساسی در تعاملات آکادمیک است. عباراتی نظیر “از داوران محترم برای صرف وقت گرانبها و ارائه بازخوردهای سازنده سپاسگزاریم” یا “نظرات ارزشمند شما به بهبود کیفیت مقاله کمک شایانی نمود” می‌تواند لحن قدردانی را به خوبی منتقل کند.

پاسخگویی سازمان یافته و ساختارمند به نظرات داوران، نشان‌دهنده‌ی دقت نظر و توجه محقق به جزئیات است. توصیه می‌شود برای هر داور، پاسخ‌ها به صورت جداگانه و تحت عنوان مشخص (مثلاً “پاسخ به نظرات داور شماره یک”) ارائه شود. در داخل هر بخش نیز، نظرات داور را به صورت شماره‌گذاری شده یا با ارجاع دقیق به بخش مربوطه در گزارش داوری، مطرح کنید. این ساختار منظم، به داوران و ویراستار کمک می‌کند تا به سهولت پاسخ‌های شما را پیگیری کرده و از نحوه‌ی اعمال تغییرات در مقاله مطلع شوند. برای هر نظر، ابتدا به وضوح مشخص کنید که آیا با آن موافق هستید یا خیر. در صورت پذیرش نظر، به طور مختصر توضیح دهید که چه تغییراتی در مقاله اعمال شده است. برای مثال، “نظر داور محترم مبنی بر ابهام در بخش روش‌شناسی پژوهش را پذیرفته و توضیحات مفصل‌تری در صفحات 3 تا 5 به این بخش افزوده‌ایم.” یا “بر اساس پیشنهاد داور گرامی، نمودار 2 را بازنگری و وضوح آن را افزایش داده‌ایم.”

در مواردی که با نظر داور مخالف هستید، رد نظر باید با استدلال منطقی و علمی همراه باشد. از لحن تدافعی یا توهین‌آمیز اکیداً خودداری کرده و به جای آن، با استناد به منابع معتبر، یافته‌های پژوهشی دیگر، یا منطق استدلالی قوی، دلایل خود را برای عدم پذیرش پیشنهاد داور بیان کنید. مثلاً، “ضمن احترام به نظر داور محترم، معتقدیم که روش‌شناسی به کار رفته در پژوهش، با اهداف و سوالات تحقیق همخوانی داشته و از اعتبار کافی برخوردار است. مطالعات پیشین (به عنوان مثال، [نام منبع]) نیز از روش مشابهی برای بررسی موضوع مورد نظر استفاده کرده‌اند.” یا “در خصوص پیشنهاد تغییر در تفسیر نتایج، استدلال داور محترم را قابل تأمل می‌دانیم، اما با توجه به داده‌های به دست آمده و شواهد موجود در [بخش مربوطه مقاله]، همچنان بر تفسیر اولیه تاکید داریم. با این حال، برای شفافیت بیشتر، به محدودیت‌های تفسیر فعلی در بخش بحث اشاره نموده‌ایم.”

استفاده از ادبیات آکادمیک در نامه پاسخ، نشان‌دهنده‌ی تسلط محقق بر زبان علم و احترام به سنت‌های علمی است. از به کار بردن جملات پیچیده و ساختارهای زبانی نامأنوس پرهیز کنید، اما در عین حال، از زبان عامیانه، اصطلاحات غیررسمی، یا عبارات مبهم و کلی نیز دوری جویید. زبان نامه باید دقیق، واضح و رسا باشد و به طور مستقیم به نظرات داوران پاسخ دهد. همچنین، از به کار بردن لحن‌های احساسی، عصبانی، یا تحقیرآمیز خودداری کنید. هدف از نگارش نامه پاسخ، ایجاد یک تعامل سازنده و علمی با داوران است، و لحن و زبان به کار رفته باید در خدمت این هدف باشد. به یاد داشته باشید که نامه پاسخ شما، به همراه مقاله بازبینی شده، مجدداً توسط داوران و ویراستار بررسی خواهد شد، و کیفیت پاسخگویی شما، نقش مهمی در تصمیم نهایی در مورد انتشار مقاله خواهد داشت.

در مواردی که داوران نظرات متناقضی ارائه می دهند، پاسخگویی به نظرات می تواند پیچیده تر شود. در این شرایط، محقق باید تلاش کند تا بین نظرات مختلف داوران تعادل ایجاد کند. به عنوان مثال، اگر یک داور پیشنهاد تغییر روش شناختی را مطرح کرده و داور دیگر از روش فعلی دفاع کرده است، محقق باید با دقت استدلال های هر دو داور را بررسی کرده و تصمیم بگیرد که کدام رویکرد به بهبود مقاله کمک می کند. در چنین شرایطی، ممکن است لازم باشد محقق با ویرایشگر مجله مشورت کند و از او راهنمایی بخواهد. ویرایشگر مجله، به عنوان یک متخصص بی طرف، می تواند به حل تعارض بین نظرات داوران و اتخاذ تصمیم نهایی کمک کند.

پاسخگویی به نظرات داوران، نه تنها یک وظیفه اجباری برای انتشار مقاله، بلکه یک فرصت ارزشمند برای یادگیری و رشد به عنوان یک محقق است. از طریق این فرایند، محققان می توانند با دیدگاه های متفاوت متخصصان آشنا شده، نقاط قوت و ضعف پژوهش خود را بهتر درک کنند، و مهارت های پژوهشی و نگارشی خود را ارتقا دهند. هر بار که محققی به نظرات داوران پاسخ می دهد، دانش و تجربه او در زمینه پژوهش و انتشار آثار علمی افزایش می یابد و او را به یک محقق پخته تر و توانمندتر تبدیل می کند. این فرایند، نه تنها به بهبود کیفیت مقاله فعلی کمک می کند، بلکه مهارت های لازم برای انجام پژوهش های با کیفیت بالاتر در آینده را نیز در محقق تقویت می نماید.

هنر پاسخگویی به نظرات داور، تلفیقی از دانش علمی، مهارت های ارتباطی، و بلوغ حرفه ای است. محققان موفق، نه تنها پژوهشگران برجسته ای هستند، بلکه هنرمندان ماهری در تعامل با جامعه علمی و پاسخگویی به بازخوردهای ارزشمند همکاران خود نیز محسوب می شوند. پذیرش فرایند داوری به عنوان یک فرصت برای رشد و بهبود، پاسخگویی استراتژیک و هوشمندانه به نظرات، و به کارگیری ادبیات آکادمیک مناسب، کلید موفقیت در این عرصه و گامی مهم در مسیر تبدیل شدن به یک محقق برجسته و تاثیرگذار است. فرایند داوری، هرچند ممکن است گاه چالش برانگیز و زمان بر باشد، اما در نهایت به ارتقای کیفیت پژوهش های علمی و پیشرفت دانش بشری کمک می کند و مشارکت فعال و سازنده محققان در این فرایند، نقشی حیاتی در این راستا ایفا می نماید.