دلایل داوران برای رد شدن مقالات.
دلایل اصلی رد شدن مقالات علمی
معمولا زمانی که پیش نویس مقاله تان (Manuscript) را در یک ژورنال با ارزش علمی بالا (High-Quality Scholarly jouranl) سابمیت می کنید، حتی قبل از شروع داوری، تحت بررسی های بسیار تخصصی و دقیقی قرار می گیرد و امکان رد شدن (Reject) آنها وجود دارد. ژورنال های نمایه شده در پایگاه علمی ISI و SCOPUS با ایمپکت فاکتور بالا و رنکینگ Q1 یا Q2 در بررسی و چاپ مقالات علمی سابمیت شده بسیار سختگیر بوده و مراحل چاپ و پذیرش در آنها بسیار طولانی و زمانبر هستند. بر اساس آمار ارائه شده در نشریه معتبر الزویر (Elsevier) در سال 2012 از میان مقالات سابمیت شده در ژورنال های این نشریه چیزی معادل 30 تا 50 درصد از آنها حتی به مرحله داوری (Peer review) هم نمیرسند و در همان مراحل اول ریجکت می شوند. نگارش مقاله علمی یکی از فرآیند های بسیار دشوار و طولانی پژوهشی است که علاوه بر استانداردسازی قالب محتوایی آن به دانش فنی و علمی بالایی نیاز دارد. در صورتی که بتوانید مقاله ای علمی بدون مشکلات ساختاری و محتوایی نگارش کنید در نهایت علاوه بر صرفه جویی در وقت داوران و اعضای تحریره ژورنال می توانید شانس خودتان را برای پذیرش و چاپ سریع مقاله بالاتر ببرید. در این سرفصل سعی می کنیم شما را با دلایل اصلی رد شدن (Reject) مقالات علمی در ژورنال های برتر جهان آشنا کنیم تا به واسطه آن بتوانید مشکلات پژوهش خودتان را مشخص کرده و شانس چاپ آن را بالا ببرید. از جمله عوامل اصلی رد شدن مقالات علمی عبارتند از:
- عدم موفقیت در انجام مباحث فنی پژوهش: بسیاری از مقالات حتی قبل از اینکه وارد مرحله داوری و بررسی توسط سردبیر ژورنال بشوند از نظر مباحث فنی پژوهشی و مباحث آماری و تحلیلی مورد بررسی قرار می گیرند. از جمله مشکلات فنی در مقالات که موجب رد شدن آنها می شود می توان به (1) وجود هرگونه سرقت ادبی در متون مقاله که در آن فرد محقق از ایده ها و متن سایر پژوهشگران به نفع خودش بهره برده و رفرنس دهی دقیقی از مطالب ارائه نمی کند. (2) ارسال پیش نویس مقاله به چند ژورنال به صورت همزمان است که این موضوع نیز در نهایت موجب ممنوعیت پژوهشگر از چاپ مقاله و رد شدن مقاله وی خواهد شد. (3) تلاش برای چاپ مجدد یک مقاله دقیقا مشابه با مطالب و محتوای پژوهش پیشین که در این حالت معمولا متن بعد از چک شدن توسط نرم افزارهای سرقت ادبی به صورت 100% پلاجریسم شناخته می شود و رد خواهد شد. (4) استفاده از جداول و تصاویر مربوط به پژوهش های سایرین بدون اجازه شخص صاحب اثر که در این حالت ممکن است متن مقاله شما کاملا اصیل و منحصر به فرد باشد اما تصاویر و جداول استفاده شده در آن نوعی پلاجریسم محسوب شوند. (5) وجود نقص در محتوا و مطالب موجود در تحقیق از قبیل عدم وجود عنوان، کلمات کلیدی، بخش رفرنس ها، کلمات کلیدی، عنوان تصاویر و جداول اشاره کرد. (6) وجود مشکلات نگارشی و گرامری بسیار زیاد در متن مقاله که موجب سردرگمی و درک نادرست مطالب توسط مخاطب شده و در بررسی اولیه توسط ژورنال، پژوهش شما ریجکت خواهد شد. (7) وجود نقصان در جداول، فرمول نویسی و داده های عددی ارائه شده در مقاله که نتیجه گیری ها و تحلیل های پژوهش را دچار ابهام خواهد کرد. (8) عدم تطابق محتوای مقاله با استانداردهای ارائه شده توسط ژورنال که معمولا در بخش Instruction for Author ذکر می شود. (9) استفاده از رفرنس های قدیمی و ناقص که یکی از مهمترین مشکلات یک پیش نویس مقاله (Manuscript) محسوب می شوند.
- قرار نگرفتن در اهداف و حوزه تحقیقاتی پژوهش: یکی دیگر از مشکلاتی که ریجکت مقالات بسیاری از پژوهشگران را به همراه دارد، خارج شدن از حوزه تحقیقاتی مقاله و پرداختن به حواشی غیر مرتبط با اهداف تحقیق است. شاید با این مشکل مواجه شده باشید که در هنگام سنجش تاثیر دو فاکتور مستقل و وابسته بر روی هم در یک پژوهش، به صورت ناخواسته به چند فاکتور غیرمرتبط در تحقیق اشاره کرده و در ادامه به بررسی تاثیر آنها در تحقیق پرداخته اید. در این حالت گفته می شود که شما فاکتورها و عوامل غیرمرتبط به موضوع و یا فرضیات تحقیق را مورد بررسی قرار داده و از حوزه اصلی تحقیق خارج شده اید و درنهایت کار پژوهش شما رد (Reject) خواهد شد. و یا در برخی مواقع فاکتورهایی را مورد سنجش قرار داده اید که به هیچ وجه ارتباطی با عنوان تحقیق ندارند. فرض کنید که شما قصد دارید فاکتورهای تاثیر گذار بر استراتژی های بازاریابی را در یک پژوهش مورد ارزیابی قرار دهید اما در فرضیات و سوالات تحقیق به اشتباه فاکتورهای موثر بر بازاریابی را بررسی می کنید. شاید از نظر عنوان شبیه به هم به نظر برسند ولی داوران و متخصصان ژورنال در مورد تفاوت های آن آگاهی کاملی دارند. بنابراین ابزارهای تحلیل، فاکتورها و مطالبی که قصد دارید در تحقیق مورد استفاده قرار دهید باید کاملا مرتبط به حوزه و موضوع تحقیق شما باشد.
- ارائه یک گزارش ناقص: ممکن است مقاله ای که با عنوان پژوهشی در یک ژورنال سابمیت کرده اید هیچگونه نوآوری نداشته و تحلیل های غیر کاربردی و ضعیفی داشته باشد که در نهایت کار شما را تبدیل به یک گزارش ساده و ناقص خواهد کرد و پروژه شما توسط ژورنال رد می شود. یکی دیگر از مواردی که به عنوان نقصان در پژوهش شما تلقی می شود، قسمت دیسکاشن (Discussion) یافته های تحقیق است که می بایست با یافته های سایر پژوهشگران و تحقیقات برجسته انجام گرفته در این زمینه مقایسه و نتیجه گیری شود. ممکن است شما به عنوان یک محقق این پژوهش های برجسته را به صورت ناقص یا غیر مرتبط با یافته های خودتان انتخاب کرده و بحث و نتیجه گیری نادرستی ارائه کنید.
- ارائه تجزیه و تحلیل های و ابزار تحلیل ناقص: همواره به دانشجویان و محققان توصیه می شود که برای جلوگیری از ریجکت مقاله (Reject) ابزارها و تکنیک های تحلیلی متناسب با عنوان و رویکرد تحقیق انتخاب کنند. برای مثال قبل از پیاده سازی یک تحقیق باید بررسی کنید آیا جامعه هدف را به درستی انتخاب کرده اید؟ آیا نمونه تحقیق از نظر تعداد و تناسب با موضوع تحقیق درست انتخاب شده است؟ آیا از روش نمونه گیری صحیحی استفاده می کنید؟ آیا روش های آماری و ابزار تحلیل آماری درستی را به کار برده اید؟ آیا شرایط آزمایشگاهی به درستی کنترل میشوند که تاثیر در فرآیند تحقیق نداشته باشند؟ آیا فرآیندی که در محیط آزمایشگاه شبیه سازی می شود کاملا منطبق بر شرایط واقعی است؟ تمامی این موارد نشان می دهد که شما تا چه اندازه در تجزیه و تحلیل موفق بوده اید. از جمله مهمترین نواقص در بخش تجزیه و تحلیل عبارتند از (1) فقدان هر گونه کنترل صحیح بر روی فرآیند نمونه گیری و جمع آوری داده ها به منظور انجام تحلیل آماری (2) استفاده از روش تحقیق کاملا نامناسب برای تحلیل داده های به دست آمده از پژوهش (3) انجام تحلیل های غیر حرفه ای و نامعتبر در تحقیق که البته اثبات این موضوع کار بسیار دشواری بوده و معمولا ژورنال ها سعی می کنند قبل از چاپ مقاله فایل SPSS یا خروجی داده های تحقیق را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهند. در صورت وجود هر یک از مشکلات بیان شده در تحقیق نهایتا نتایج و یافته های تحقیق شما با مشکلات جدی مواجه شده و احتمار رد شدن (Reject) مقاله شما بسیار بالا می رود.
- عدم هماهنگی بین محتوای مقاله و بخش نتیجه گیری: یکی از مهمترین بخش های مقاله و شاید اصلی ترین آن مربوط به بخش بحث و نتیجه گیری است. در این بخش پژوهشگر می بایست نتایج و یافته های تحقیق خودش را به زبانی کاملا ساده و قابل فهم برای مخاطبان بیان کند. این نتایج باید مبتنی بر تحلیل های انجام گرفته و داده های بدست آمده باشد. از مهمترین ضعف هایی که در بخش بحث و نتیجه گیری وجود دارد و احتمال رد شدن مقاله شما را بالا می برد عبارتند از: (1) بحث و نتیجه گیری کاملا غیر منطقی، بدون استناد به یافته های تحقیق و عدم مقایسه با نتایج تحقیق های برجسته پیشین مربوط به حوزه تخصصی مقاله. (2) یافته های تحقیق همسو و همراستا با نتیجه گیری ها نباشند. برای مثال در تجزیه و تحلیل های پژوهش مشخص می شود که فاکتور X بر فاکتور Y تاثیر ندارد اما شما در بخش نتیجه گیری بیان می کنید که این دو فاکتور تاثیر مستقیم و مثبتی بر روی یکدیگر دارند. (3) نتیجه گیری های تحقیق شما برخلاف یافته ها و نظرات بسیاری از محققان و اندیشمندان دیگر است، در صورتی که مجموعه وسیعی از مقالات و محققان در حوزه تخصص شما وجود دارند که یافته ها و نتایج مقاله شما را نقض می کنند. در همین راستا سعی کنید مهمترین بخش مقاله یعنی بحث و نتیجه گیری را با دقت بالایی نگارش کرده و یافته های آن را با کار سایر پژوهشگران مطابقت دهید تا احتمال رد شدن مقاله تان را به صورت قابل ملاحظه ای کاهش دهید.
- غیر قابل فهم بودن: برخی از مقالات به گونه ای نگارش می شوند که شخص مخاطب یا داور نمی تواند درک درستی از محتوا و یا اهداف تحقیق داشته باشد. دلیل اصلی رد شدن (Reject) بسیاری از مقالات همین موضوع غیرقابل فهم بودن است. در زمینه محتوا ممکن است مشکلات نگارشی، زبانی و گرامری بسیاری وجود داشته و مفهوم به درستی به مخاطب منتقل نشود که در این صورت مقاله در همان بررسی اولیه توسط ژورنال ریجکت خواهد شد. مورد دیگری که موجب غیرقابل فهم شدن مقاله می شود، تحلیل های غلط و ساختاربندی اشتباه مقاله است. تجزیه و تحلیل غلط موجب می شود که ارتباط منطقی بین فرضیات و نتایج بدست آمده دچار نقصان شده و یافته های تحقیق گمراه کننده باشد و از طرف دیگر ساختاربندی اشتباه موجب می شود نظم و ترتیب استاندارد در ارائه محتوا از بین برود و مخاطب برای یافتن مطالب دچار سردرگمی شود. بنابراین توصیه می شود برای برطرف کردن مشکلات نگارشی و گرامری از یک فرد مسلط به زبان انگلیسی برای ویرایش متنی کمک بگیرید و برای برطرف کردن مشکلات مربوط به تجزیه و تحلیل داده ها از دانش آماری اساتید خودتان بهره ببرید. به منظور برطرف کردن مشکلات مربوط به ساختار بندی، سعی کنید از یک فرمت استاندارد برای نگارش مقاله استفاده کنید که معمولا در سایت ژورنال های ISI و SCOPUS هم ارائه می شود.
- کسل کننده بودن: این دسته از مقالات که به سرعت توسط ژورنال ریجکت می شوند از دو مشکل عمده رنج می برند: (1) بررسی یک موضوع تکراری بدون هیچگونه نوآوری (Novelty) و (2) ارائه مقاله ای بدون کاربرد و سهم علمی (Contribution). در هر دو حالت باید به این موضوع توجه کنید که چطور باید طرح یا مفهوم جدید را در مقاله تان به گونه ای بگنجانید که نسبت به پژوهش های گدشته جدید باشد. و از طرف دیگر چطور جنبه کاربردی به مقاله تان بدهید و دانش موجود در حوزه تخصصی تان را بهبود ببخشید.
تقویت - سابمیت - انتخاب ژورنال
.
چی بوده؟چی هست؟چی میشه؟(فلسفه واس ماس)
هر کسی که این درس را می خواند به نوعی فیلسوف است. تقریبا فیلسوف هستیم، برای این که هر کدام مان ارزش هایی داریم که براساس آن ها زندگی می کنیم. بیشتر ما دوست داریم تصویری کلی از جهان داشته باشیم. اکثر ما، حتی اگر به این قضیه فکر نکرده باشیم، برای سؤال های فلسفی جوابی از خودمان داریم. به این ترتیب٬ فلسفه موضوعی غیرقابل اجتناب است. بسیاری از ما به مسائل فلسفی فکر می کنیم بدون آن که به آن آگاه باشیم. بنابراین فلسفه به همه ما نزدیک است. رابطه ما با فلسفه مثل آن است که همه ما در درون آب ایستاده باشیم. خب اگر در آب ایستاده ایم٬ پس چرا شنا نکنیم؟ تعاریف فلسفه راحت ترین جواب به سؤال فلسفه چیست شاید این باشد که فلسفه آن کاری است که فلاسفه می کنند. بعد هم شما را ارجاع دهیم به کارهای تسیچ هفسلف 8 فلاسفه مشهوری چون ارسطو، کانت، دکارت٬ هگل٬ ابن سینا و ملاصدرا. خب این جواب برای کسی که حتی یک پاراگراف هم از نوشته های این فلاسفه را نتواند بفهمد به کاری نمی آید. فلسفه تفکر انتقادی درباره هر آن چیزی است که به آن اهمیت می دهید. انتقاد کردن و تفکر درباره هر چیزی که اکثر افراد آن را بدیهی فرض می کنند.
فلسفه پرسیدن سؤال است.
فلسفه تفکر روشن و شفاف درباره بنیادی ترین مفاهیم است.
جست و جو برای یک جهان بینی سازگار و موجه است.
وقتی دو مفهوم در عقل سلیم به دو جهت مختلف و متضاد می روند، فلسفه آغاز می شود.
فلسفه یک جور فعالیت است، روش فکر کردن به مجموعه ای مشخص از سؤالات.
برجسته ترین ویژگی فلسفه هم این است که همه چیز در آن منطقی استدلال می شود. ً با استدلال ها سر و کار دارند: یا خودشان برای حمایت از فلاسفه معمولا دیدگاه هایشان استدلال هایی را ارائه می کنند یا استدلال های دیگران را نقد می کنند. فلسفه موضوع عجیبی است٬ به این معنا که حتی حرفه ای های این حوزه هم بر سر این که فلسفه چیست توافق ندارند. موضوع فلسفه فلسفه، فرآیند تفکر به عمیق ترین مفاهیمی است که ساختار اندیشه هستند و روش فکر کردن ما را درباره جهان شکل می دهند. این مفاهیم چیزهایی شبیه عقل/خرد، علیت، ماده، فضا، زمان، ذهن، شعور، اختیار و تمام این واژه های بزرگ است که موضوعات فلسفه را می سازند. فلسفه روش فکر کردن به این موضوعات بزرگ است. فلسفه برای همه 9 ً مشتی واقعیت نیست که به کوه اطلاعات ما بیفزاید یا فلسفه خوب صرفا دستورالعملی که به فهرست بایدها و نبایدهای ما اضافه شود.
فلسفه خوب شامل تصویری از جهان و مجموعه ای از ارزش ها است که تخیل ما را گسترش می دهد.
از این جهت غیرعادی و عجیب است که باورهای عادی و روزمره ما را به چالش می کشد. فلاسفه همچنین مفاهیم را تحلیل، بررسی و شفاف سازی می کنند. برای مثال٬ بسیاری از ما با این باور زندگی می کنیم که کشتن بد است. اما هیچ وقت این باور بنیادی را زیر سؤال نمی بریم یا به دنبال توجیه آن نیستیم که چرا کشتن بد است؟ کار فلسفه این است که به این نوع سؤال ها جواب دهد. به سوالاتی مثل ً منظور ما از کار بد و نادرست چیست؟ این که اصلا سقراط٬ معروف ترین فیلسوف کلاسیک٬ افتخار نمی کرده به این که دانش اش چه قدر است، او به این افتخار می کرد که تنها کسی است که می داند چه قدر کم می داند. نقطه قوت سقراط در این بود که به کسانی که فکر می کردند بسیار می دانند نشان دهد چه قدر کم می دانند. سقراط عقیده داشت که وقتی پای سؤالات بزرگ به میان می آید همه ما مبتدی هستیم. اما اگر با فروتنی بپذیرید که چه قدر کم می دانید، آن وقت می توانیم شروع به آموختن کنیم.
ما این جا قرار نیست تاریخ فلسفه را بازگو کنیم. ما این جا روش تفکر فلسفی را از راه موضوعاتی که فلسفه به آن پرداخته است بررسی خواهیم کرد. تاریخ فلسفه موضوع جذابی است که می توان در مبحث دیگری به سراغ آن رفت. اما اگر بدانیم که روش تفکر فلسفی چیست٬ شاید بتوانیم راحت تر و با استقلال فکری به سراغ این متن ها و نوشته های تاریخی برویم. هدف آشنا شدن با ابزاری است که فلاسفه با آن به سؤالات فلسفی فکر می کنند و البته برای این سؤال ها لازم نیست فیلسوف بزرگی باشیم. بسیاری از آدم ها، بدون این که حتی یک بار کتاب فلسفه ای را باز کرده باشند٬ به این سؤال ها فکر می کنند. البته مطالعه جدی فلسفه ترکیبی است از یک بحث تاریخی و موضوع محور. اگر ما با اشتباهاتی که فلاسفه مرتکب شده اند آشنا نشویم یا استدلال های آن ها را ندانیم، نمی توانیم امیدی به فهمیدن فلسفه داشته باشیم. و بر این اساس اشتباهات را تکرار می کنیم. اما خب در یک دوره مقدماتی مثل این دوره نمی توان به همه موضوعات پرداخت. ً در بحث موضوعات و سؤالات مهم به بعضی فلاسفه شما را ارجاع ما حتما می دهیم، اما باقی را به خودتان واگذار می کنیم تا از طریق منابع اضافه که در انتهای این دوره به شما معرفی می کنیم خودتان سراغ فلاسفه بروید. روشهای فلسفه اما فلسفه را چگونه می توان آموخت؟ بهتر آن است که بپرسیم، چه گونه می توان مهارت های فکر کردن را به دست آورد؟ تفکر لازمه درگیر شدن با ساختارهای مقدماتی، فکر است٬ اما خوب انجام دادن این کار به سادگی جمع آوری دانش نیست٬ بیشتر شبیه یاد گرفتن نواختن یک ساز است.
یعنی مهم بیشتر دانستن درباره چگونه نواختن ساز است تا یاد گرفتن تئوری های موسیقی. دانشجویانی که به کلاس های فلسفه می روند این امید را دارند که چشم ً با استادی مواجه می شوند اندازی درباره معنای کلی آن پیدا کنند. اما معمولا که درباره معنای «معنا» درس می دهد. او می گوید٬ اول از هر چیز، قبل از این که به هر سؤال کوچک یا بزرگ جواب بدهیم، نیاز داریم که بدانیم خود هر سؤال چه چیزی را مشخص می کند. فلسفه برای همه 11 این روش فلسفه است. سؤال سؤال می آورد و آن سؤال، سؤال های دیگری ً با را پیش می کشد. ممکن است با سؤال های ابتدایی شروع کنیم٬ مثلا سؤال هایی درباره معنای همه چیز و این که آیا خدا وجود دارد یا این که چگونه می توانم با خودم صادق باشم یا اینکه آیا من به درد این کلاس می خورم؟ اما خیلی زود می فهمیم که برای پاسخ به سؤال های اولیه مان باید سؤال های دیگری بپرسیم و اول جواب آنها را پیدا کنیم.
این فرآیندی است که از طریق شاخه های مختلف فلسفه پدید می آیند٬ شاخه هایی که هر کدام به دنبال یافتن پاسخ برای سؤال بزرگی هستند که آنها را ساخته است. ً برای منظورهایشان قانع کنند. ما آماده آدم ها می توانند دیگران را تقریبا هستیم که باور کنیم روش ما، باورهای ما و سیاست ما از دیگران بهتر است. در نهایت، این ایده ها هستند که مردم، یکدیگر را به خاطرشان می کشند. اگر در رد و تأیید این ایده ها تفکر انتقادی در میان نباشد، ما به راحتی تبدیل به هیولا می شویم. با همین استدلالم یتوان گفت که تفکر فلسفی خطرناک است. همان طور که بارها در طول تاریخ گفته اند و هنوز هم می گویند. بسیاری از افراد از فلسفه ورزی می ترسند و از آن وحشت دارند و با آن احساس راحتی نمی کنند. مردم علاقه دارند به همان شیوه خود فکر کنند و خود را نگران ساختار باورهای خود نکنند. اندیشیدن راه را برای انتقاد هم باز می کند و مهم ترین دلیل ترس از فلسفه همین انتقاد است. فایده فلسفه اما خب همه این ها که چی؟ اندیشیدن که هیچ وقت کار جهان را راه نینداخته است. اندیشیدن به پختن نان یا پرواز هواپیما کمکی نمی کند.
چرا سؤال های این چنینی را کنار نگذاریم و به کارهای مهم تر نپردازیم؟ البته این سؤال انحرافی است. درست است که اندیشیدن نانی نمی پزد، حتی به معماری و هنر و تاریخ هم کمکی نمی کند٬ اما دلیلش آن است که ما می خواهیم خودمان را بفهمیم. اندیشیدن مهم است٬ چون با عمل ادامه می یابد. چگونگی اندیشیدن به ً انجاماش می دهیم یا نه کاری که می کنیم بر خود آن عمل و این که آیا اصلا تأثیر می گذارد. اندیشیدن می تواند به تحقیق ما جهت دهد یا رویکرد ما را نسبت به مردم عوض کند و در حقیقت همه زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهد. مطالعه فلسفه نه تنها به ما کمک می کند که به طور روشن به پیش ً چه باورهایی داوری هایمان فکر کنیم، بلکه کمک می کند که بفهمیم دقیقا داریم.مطالعه فلسفه همچنین توانایی و قدرت ما را در ارائه استدلال های درست درباره طیف وسیعی از موضوعات، بالا می برد. مردم اغلب گمان می کنند اگر فلسفه بخوانند٬ دلایلی در سخنان فیلسوفان خواهند یافت که برایشان آشکار خواهد کرد واقعیت به راستی چگونه است یا این که چرا جهان هستی وجود دارد یا این که ناگهان به معنی زندگی شان پی خواهند برد.
البته ممکن است این اتفاق بیفتد٬ اما نکته اصلی این نیست. نکته اصلی پی بردن به چگونگی تفکر درباره این مسائل و مسائل مهم دیگر است. وقتی خودتان بتوانید مستقل بیندیشید٬ آن وقت می توانید جواب خودتان را برای هر کدام از سؤال های فلسفی داشته باشید. جواب هایی که با خواندن آرای فلاسفه بزرگ شکل گرفته اند، اما مهم آن است که خودتان روی پای خود ایستاده اید و نحوه درست استدلال را فرا گرفته اید. آن وقت اگر کسی تفکر شما را زیر سؤال ببرد٬ می دانید چه استدلالی از موضع شما حمایت می کند و حاضر به پذیرش ضعف ها و مشکلات موضع خود نیز هستید.
فلسفه برای همه 13 البته ممکن است هم چنان درباره مسائل ژرفی که به زندگی و جهان هستی مربوط می شوند نامطمئن باقی بمانید، اما بیش از پیش مطمئن خواهید شد که می توانید به روشنی بیندیشید، به نحوی متقاعد کننده دلیل بیاورید و به استدلال نادرست اشخاص دیگر به خوبی پی ببرید. در این دوره چه خواهید آموخت؟ این دوره قرار است مقدمه ای بر فلسفه باشد، اما حتی نمی توان این کار را به خوبی انجام داد برای این که باید هزاران صفحه در مقدمه فلسفه نوشت. این کار مثل آن است که بخواهیم به شما اصفهان را نشان دهیم. خب چند بنای تاریخی و چند محله دیدنی را می توانیم نشانتان دهیم. اما بعد باید نقشه شهر را در اختیارتان بگذاریم تا خودتان مسیر را ادامه دهید. ً ناشناخته نیست، شما به یاد داشته باشید که سرزمین فلسفه کاملا خودتان بخش هایی از آن را می شناسید. همان طور که گفتیم هر کدام از ما یک فیلسوف هستیم. هوش و ذکاوت معمول هر کس مجوزی است برای گردش در این سرزمین. شما نیاز ندارید که آموزش ببینید و گواهی نامه ای برای فکر کردن بگیرید. شما همین حالا هم می توانید فکر کنید. پس نترسید و شروع کنید. همان طور که این مطلب را می خوانید، سؤال بپرسید و نتیجه بگیرید. فقط همیشه حواستان باشد هر کاری که می کنید، به دام این ایده کاهلانه و خطرناک نیفتید که «هرکس حق دارد نظر خودش را داشته باشد». بله٬ همه حق نظر داشتن و ابراز آن را دارند، اما به دست آوردن این حق چندان آسان نیست.
این گفته جرج بارکلی، فیلسوف ایرلندی٬ را همیشه به خاطر داشته باشید: «افراد کمی فکر میکنند، اما همه نظر دارند.» همان طور که گفتیم فلسفه یک جور فعالیت است. پس این درس ها را نباید منفعلانه بخوانید. باید بتوانید روش تفکر را در استدلال های زندگی روزمره خود به کار ببرید و تمرین کنید. حتی باید همین درس ها را هم با رویکرد انتقادی بخوانید. این درس برای تحریک تفکر شما نوشته شده، نه برای خاموش کردن آن. فلسفه مثل تماشای فوتبال نیست که بدون فوتبال بازی کردن بتوانید ً تماشاچی آن باشید. برای خواندن فلسفه باید فلسفه بورزید.
باید وارد صرفا مناظره و بحث شوید٬ به جای آن که از بیرون فقط تماشاچی باشید. خواندن ً بخوانید فلسفه باید همراه تفکر و خوانش انتقادی باشد، بیش از آن که صرفا و جلو بروید. مطالعه فلسفه هیچ لطفی ندارد٬ مگر آن که خود شما آمادگی اندیشیدن مستقلانه را داشته باشید. نظریه های فلسفی درباره موضوعات فلسفی را در صورتی درک خواهید کرد که خودتان با آن پرسش ها کلنجار رفته باشید.
معنی سخنان فیلسوفان بزرگ را نخواهید فهمید٬ مگر آن که خودتان به آن موضوعات اندیشیده باشید. شاید شما مایل به اندیشیدن واقعی نباشید و نخواهید به این نکته پی ببرید که برخی از عمیق ترین باورهایتان جای تردید دارند. شاید نخواهید لابه لای پرسش هایی سردرگم شوید که پاسخی برای آنها به شما داده نشده است. شاید دوست ندارید تن به این خطر دهید و در نهایت هم احساس ً می دانستید حالا می دانید. اگر این جور است٬ پس کنید کمتر از آن چه قبلا فلسفه نخوانید. فلسفه باید کمکتان کند که مستقل بیندیشید. باید کمکتان کند که بتوانید تفاوت میان درست اندیشیدن و نادرست اندیشیدن را دریابید. هدف راه بردن به حقیقت است تا پیروز شدن در بحث یا تحت تأثیر قرار دادن مردم. با خواندن درست فلسفه در پایان روشن اندیش تر، دقیق تر و خلاق تر خواهید بود.